تشکیل حکومت و استقرار حاکمیت، شالوده اندیشه امام(ره)
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۹۱۶۹۶
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، پژوهشگران تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی با حضور در استودیو گفتگوی ویژه خبری، به پرسش ها درباره اندیشهها و نظرات حضرت امام (ره) پاسخ دادند.
سوال: بن مایه اندیشهها و نظرات حضرت امام (ره) از نظر شما چیست؟
آقای حسین رجبی دوانی پژوهشگر تاریخ اسلام: در اسلام نظامی که پیامبر اکرم(ص) برپا کرد، نظام ولایت بود، یعنی برای سعادت دین، دنیا و آخرت جامعه خداوند ولایت اهل بیت(ع) را تدبیر کرده بود که یکی از شئون ولایت حکومت کردن بر جامعه است، یعنی با داشتن حکومت بهتر میتوان اهداف الهی را برای سعادت جامعه پیاده کرد، لذا حکومت یکی از ارکان مهم اسلام است و بسیاری از احکام اجتماعی اسلام در ارتباط با تشکیل حکومت است، خود پیامبر اکرم(ص) حکومت بنا نهاد البته بر مبنای ولایت یعنی هر کسی شایستگی رهبری جامعه اسلامی را ندارد و خدا این مهم را در بهترین بندگان خود یعنی ائمه اطهار(ص) بعد از پیغمبر(ص) قرار داد، حالا از منظر شیعه رهبری جامعه اسلامی باید د ر دست امام حق یا نائب امام یا به نیابت از امام کسی حکومت کند و تحقق حکومت به دو مولفه نیازمند است یکی وجود رهبر حق که امام یا نائب امام است و دیگر قابلیت و مقبولیت مردمی، یعنی مردم این قابلیت را داشته باشند که رهبر حق را بشناسند و به طرف او بروند و او چنان مقبولیتی پیدا کند که حکومت خود را تشکیل دهد، ما میبیینیم این یک امر مهمی است لذ ا از منظر شیعه بعد از رحلت پیغمبر (ص) تا انقلاب اسلامی حکومتی بر مبنای ولایت تحقق پیدا نکرده، حتی امیر المومنین (ع) و امام مجتبی(ع) هم که برای پنج سال و چند ماه حکومت را در دست داشتند بر مبنای ولایت شان به قدرت نرسیدند بلکه به عنوان خلیفه چهارم و پنجم، اگر چه آن دو مولفه برای امیرالمومنین(ع) فراهم شد یعنی یعنی رهبر حق وجود داشت و مردم خود به سراغ امیر المومنین(ع) آمدند و لذا حکومت امیر المومنین (ع) بعد از ۲۵ سال تحقق پیدا کرد، بعد از رحلت پیغمبر(ص) که رهبر الهی بود، ولی جامعه آن قابلیت را نداشت و برای امیرالمومنین (ع) مقبولیت ایجاد نشد لذا حضرت موفق به تشکیل حکومت نشد، کار بزرگی که امام(ره) کردند بر مبنای این اساس در اندیشه سیاسی شیعه، توانستند در عهدی که خبری از دین و ارزشهای دینی در سطح بین الملل در حاکمیتها وجود نداشت حکومت ولایت را محقق کنند، البته این هم عملکرد بزرگ حضرت امام (ره) بود و هم قابلیت مردم ما و روی آوری آنها به سوی رهبر الهی که توانست پس از ۱۴۰۰ سال حاکمیت ولایت در کشور ما به لطف الهی محقق شود، یعنی حضرت امام(ره) توانستد با بهره گیری از سابقه تاریخی و سیره اهل بیت (ع) و شناخت ضعفهای جامعه اسلامی که عدم معرفت لازم به جایگاه ولایت بود کاری ب زرگ را صورت دهند با زمینه سازیهای اساسی و به میدان آمدن مردم به لطف الهی حکومت اسلامی را محقق کنند در سال ۱۳۲۲ بر همین مبنا امام (ره) در کشف السرار نظریه ولایت مجتهد را مطرح میکنند و در سال ۱۳۴۴ آن را در قالب ولایت فقیه عرضه میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سوال: قبل از مرجعیت حضرت امام (ره) کدام روحانیها با حضرت مخالفت داشتند؟ اینها چه کسانی بودند و چه مشکلی با حضرت امام (ره) داشتند؟
آقای مرتضی میردار پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی: نکتهای که وجود دارد شالوده اندیشه امام (ره) تشکیل حکومت و استقرار حاکمیت است، وقتی که این اندیشه وجود دارد، خود حضرت امام(ره) یعنی شما اگر تولید امام را نگاه کنید از ۱۲۸۱ تا ۱۳۴۲ که امام (ره) تقریباً در ۶۳ سالگی حرکت اجتماعی گسترده را آغاز میکند، یعنی مهمترین مولفه و ممیزی فکری حضرت امام (ره) با سایر مراجع یا حوزه فکری اندیشمندان تشیع میگوید اگر اسلام نتواند حرکت اجتماعی درست کند و همه آمیزههای اسلام را در زندگی مردم پیاده نکند این اسلام، اسلام نیست، امام(ره) در سالهای ۱۳۲۳ نامه تاریخی دارد که یکی از مهمترین اسناد مبارزاتی امام(ره) است که اداره حکومت و حرکت به این مسیر را در این میداند که ما باید به سمت قیام برای خدا برویم، اگر قیام برای خدا اتفاق بیفتد، همه موانع برداشته میشود، اما اگر قیام برای شخص باشد این نگاه امام(ره) است هیچ موقع جامعه و حرکتهای اجتماعی به یک سرانجامی نمیرسد، در سال ۱۳۵۸ یکی از حوزههای علمیه خدمت امام(ره) میگوید نقش شما و بقیه بزرگان در انقلاب چیست میگوید هیچ، چون امام(ره) برای خود هیچ چیزی قائل نبود و همه چیز را در مسیر خداوند میدید، روحانیتی که در این مسیر با امام (ره) مخالفت میکردند، مخالفت به این معنا که نمیتوانیم نه اینکه از بن مخالف باشند به دلیل اینکه ما دستمان خالی است، حاکمیت پهلوی که همه قدرتهای جهانی پشت سر ان هستند، خودش یک ارتش قدرتمند درست کرده و بعد سامانههای مختلف کنترل جامعه را درست کرده، شما با دست خالی با حاکمیت میخواهید چیکار کنید، امام (ره) مردم و قابلیتهای جامعه را خوب شناخته بود، در وصیت نامه خود هم اشاره به این دارد و اذعان میکند که ولله قسم میخورم که مردم ایران از مردم حجاز عهد پیغمبر با وفاتر هستند، نظام سلطه را امام(ره) آنچنان در هم کوبید که بعد از ۴۴ سال همچنان نظام سلطه جمهوری اسلامی را دشمن اولش میداند، به دلیل اینکه آنها نگاه و اندیشه شان در این بود که جریانهای دینی نمیتواند حرکتهای اجتماعی را راهبری کنند و حکومت درست کنند، در آن دوره میگفتند دین افیون توده هاست، چطور عالمان دینی حرکت اجتماعی درست کنند، این حرکت اجتماعی بیاید مردم را پشتیبانی کنند و نظامی درست کنند بر آرا فقها با پشتیبانی مردم، این در واقع نگاه امام (ره) بود، یک خودش را متکی به خداوند لایزال میدانست، ۱۳۴۲ جمعی از دانشجویان خدمت امام (ره) میروند و میگویند این حاکمیتی که شما با آن در افتادید چطور میشود بر این سیطره پیدا کرد، امام یک جمله میگوید، شما بروید کار کنید وقتی کار کردید من به افسران میگویم دست از روی ماشه بردارند، بعضیها تعجب میکردند، چطور وقتی نگاه میکنید ارتش تسلیم نگاه امام (ره) میشود و بر روی مردم شلیک نمیکند، آن رویکرد امام (ره) است میگوید جامعه را باید بسازید و رویکرد هم باید حتما قیام برای خدا باشد.
سوال: نکتهای که مطرح میشود نظریات حضرت امام (ره) قبل از آن برگردیم به جایگاه حکومت از منظر شیعه، که بتوانیم این را در قالب آن تدوین و ببینم.
آقای رجبی: همانطور که عرض کردم از دیدگاه شیعه تشکیل حکومت متعلق به امام (ره) است امام معصوم یا به نیابت از امام میتوان حکومت کرد، اما متاسفانه بسیاری از علمای ما در طول تاریخ و حتی در عصر حاضر بر این باور بودند که تشکیل حکومت و مرزداری، تشکیل نیروهای مسلح، گرفتن خراج و مالیات و اداره حکومت از علما ساخته نیست با اینکه هر حکومت دیگری را حکومت ظالم و نامشروع میدانستند، اما از این طرف هم معتقد بودند که ما هم نمیتوانیم تشکیل حکومت دهیم، بنا به روایتی که گفته شده بود در عصر غیبت هر پرچمی بلند شود برای تشکیل حکومت، پرچم باطل است، برخی هم به اشتباه این طور تصور کرده بودند که حتی به نیابت امام زمان (عج) یعنی نائبان عام امام هم نمیتوانند حکومت تشکیل دهند، نتیجه چنین تفکری یعنی رفتن جامعه اسلامی و شیعیان امیرالمومنین (ع) زیر بار حکومت فاسدی، امام (ره) با توجه به سیره اهل بیت (ع)، پیام قیام امام حسین (ع) این حرکت را به خوبی مدیریت کرد و تفکر اشتباه را به چالش کشید، خاطرم هست امام (ره) فرمود که حدیث مجعولی است که پوشیدن لباس نظامی بر اهل علم مکروه است، امام (ره) فرمود امیر المومنین (ع) سرآمد همه علما لباس نظامی میپوشید و در عرصه جنگها حضور پیدا میکرد حالا برای علما کراهت دارد، لذا حضرت امام با چنین افرادی مواجه بود، به خصوص که برخی تصور میکردند که اگر حاکمیتی با نیابت امام (ره) تشکیل شود و بخواهد امر به معروف و نهی از منکر کند و بخواهد مفاسد و مظالم را از بین ببرد باعث تاخیر در ظهور امام زمان (عج) خواهد شد، لذا از این حیث عدهای مخالفت میکردند که در وصیت نامه حضرت امام (ره) به این صورت با آنها مقابله شده است.
سوال: بخشی از وصیتنامه حضرت امام (ره) ایشان توصیه میکنند به روحانیون و روحانی نماها که مسیر اشتباهی میروید و راه به جایی نخواهید برد، امام خمینی (ره) از طرفی با برخی مراجع تقلید و علما در برخی رویکردهای سنتی همراهی میکنند، اما در برخی رویکردهای فقهی خطوط رایج را میشکانند مثلا در قصه موسیقی یا شطرنج یا اولین بار احکامی میگویند، آیا فقه امام خمینی (ره) با فقه برخی علمای دیگر متفاوت بود؟ روحانی نماها در چه حوزههایی با امام (ره) مشکل داشتند؟
آقای مجتبی نام خواه مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم: پدیده تحجر یا اختلاف نظری که امام (ره) با جریانهایی در درون حوزه داشتند تنها معطوف به مقوله حکومت یا عدم حکومت نبود، امام (ره) پدیده تحجر یک پدیده ریشه دار میدانستند، پدیدهای که میتواند حتی در افکار انقلابیون و حتی بخشهایی از مجتهدینی همراه انقلاب بودند نفوذ کند، امام (ره) بارها نسبت به این مسئله هشدار میدادند، اینکه خیال نکنید تحجر یعنی عدم اعتقاد به حکومت و اینکه دین نمیتواند حکومت ایجاد کند بلکه میتواند صورتهای متفاوتی را هم داشته باشد، امام (ره) در کتاب ولایت فقیه که مربوط به سال ۴۸ است یک بحث دامنه داری را شروع میکنند در باره اینکه اساساً خاصیت اسلام چه خاصیتی است، امام (ره) استدلال میکند که اسلام خاصیت دگرگون سازی دارد، خاصیت انقلابی دارد، خاصیت جنبش و نهضت به پیروان خود میدهد، ایده تحجر با این مخالف است این ایده در دورهای در واقع در قالب مخالفت با نهضت سیاسی برای حکومت است، اما بعد از حکومت به این معنا خود را بازسازی میکند و در حوزههای مختلف خودش را باز تولید میکند، امام (ره) میفرماید که اسلام دین افراد مجاهدی است که به دنبال حق و عدالت هستند این از کتاب ولایت فقیه امام (ره) است دین کسانی است که آزادی و استقلال میخواهند، مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است، اما اینها اسلام را طور دیگری معرفی کرده اند و میکنند، تصور نادرستی از اسلام در اذهان عامه به وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزههای علمیه عرضه میشود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن بگیرند و نگذارند که مسلمانان در جنبش، کوشش و نضهت باشند، این جملات ادامه دارد، از جمله امام (ره) جمله استعاره اسلام غریب را به کار میبرند، میگویند اسلام مانند یک انسان غریب است که نه در حوزههای علمیه نه در دانشگاهها و عموم مردم شناخته شده نیست، این غربت به این دلیل است که اسلام ابعاد دگرگون ساز و انقلابی دارد و اندیشه و شکل ناقصی از اسلام که در حوزههای علمیه ارائه میشود این ویژگی را ندارد و نمیتواند دگرگون کند، امام (ره) در اواخر عمر شریفشان گفتگو و هشدار نسبت به تحجر را حتی نسبت به فقهای شورای نگهبان مطرح میکنند یعنی فقهای شورای نگهبان در سخنرانی هایشان یعنی علمای همراه امام (ره) که با امام (ره) آمدند و با حرکت انقلاب همراه بودند و رسیدن به اوج مناسب انقلابی هستند امام (ره) میگوید شما هم اگر مراقب نباشید و بعضی از مسیرها را طی کنید یکباره چشم باز میکنید که حجتیه یا نماد تحجر و ایده تحجر دل شما را هم برده، گفتگویی که در حوزه مثلا موسیقی است اصلا ربطی فقط به موسیقی ندارد در مورد برداشتی از دین است، عضو دفتر امام که عضو حلقه استفتاح ایشان است، یعنی نزدیکترین افراد به ایشان است، ایده تحجر اساساً ایدهای نیست که قبل از انقلاب مانده و در مخالفت با حکومت اسلامی باشد، میشود در دفتر امام (ره) باشید میشود احکام سیاسی و انقلابی از امام (ره) داشته باشید، اما مخاطب هشدار نسبت به ایده تحجر باشید، ایده تحجر ویژگیهایی دارد ما با تحجر به مثابه ایدهای که امام (ره) هشدار میدهد این ایده میتواند در واقع به یک معنا مفاهیم انقلابی و اسلامی را از درون تهی کند، امام (ره) در اواخر عمرشان میفرمایند مقدس نماها با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود میکنند یعنی در درون جبهه دین و انقلاب از درون ذره به ذره نابود میکنند، اینها با قیافه حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بی دین معرفی میکنند بنابراین ما با پدیدهای مواجه هستیم که گام به گام و همراه امام (ره) امده و بعد از انقلاب آمده و در مناسب مهم هم میتواند حضور داشته باشد و مفاهیم انقلاب را از درون تهی کند.
سوال: اسلام آمریکایی که خیلی راجب آن صحبت میشود، آیا دقیقاً همین است؟
آقای میردار: وقتی امام (ره) باز در وصیتنامه خود جریان سلطه و قدرت مرجعیت و اسلام را فهمیده و میداند چه تحولی ایجاد کند، برای اینکه بدل این را ایجاد کنند میآیند نظامی را تربیت میکنند تا حد مرجعیت آدمها را بالا میآورند که بتوانند یک نگاه دیگری را در مقابل جمهوری اسلامی به وجود بیاورند، در دیداری که مقام معظم رهبری با مردم قم داشتند، گفتند دشمن از قم میخواهد شروع کند به معنای اینکه خواستگاه معنوی و معارفی انقلاب اسلامی قم است، میخواهند از جریانهایی که ایجاد میکنند از قم صداهایی بلند شود در مخالفت با جمهوری اسلامی، چون جمهوری اسلامی نظام سلطه را برانداخته، حرفی در میان عامه مردم است میگویند حرف سنگ بزرگ علامت نزدن است، در منطق امام (ره) اتفاقاً سنگ بزرگ علامت زدن است، در نگاه فقهای ما متدینین، کسانی که در دهه ۲۰، ۳۰ و ۴۰ تا انقلاب تحولات را رصد میکنند مگر میشود با نظامی در افتاد که این مختصات را دارد، اما امام (ره) اتفاقا با رویکرد مردم محور و سرمایههای اجتماعی را شناخته و نگاهش را پیاده میکند، جوری میشود که رابطه امت و امامت اتفاق میافتد، خانواده شهید پیش امام (ره) میرود که چهار فرزند شهید دارد و به امام (ره) عکس فرزند را نشان میدهد امام متاثر میشود، عکس دوم را نشان میدهد، عکس سوم و عکس چهارم را نشان میدهد امام (ره) گریه میکند، مادر شهید میگوید امام عزیز قربانت بروم من میوههای دلم را داده ام که نگرانی شما را نبینم شما اشک میریزید، امام (ره) به این شکل جامعه تربیت میکند، درست مقابل نگاهی که پهلویها به زن داشتند، اما طرفدار این موضوع بوده که زن در جامعه بدرخشد.
سوال: در حال حاضر چه تهدیدهایی برای اندیشههای زیبای امام (ره) وجود دارد؟
آقای رجبی دوانی پژوهشگر تاریخ اسلام: مقبولیت حاکمیت بسیار مهم است، یعنی امیرالمومنین (ع) باشد اگر چه مشروعیت خود را از خدا میگیرد، اما اگر جامعه با او همراه نباشد امیر المومنین (ع) هم نمیتواند حکومت کند، کما اینکه وقتی سیاستهای الهی را پیاده کرد و جامعهای که ۲۵ سال از تعالیم پیغمبر دور شده بود تحمل ان را نداشت با اینکه با شوق با حضرت بیعت کردند، ولی در ادامه همراهی نکردند و حکومت حضرت به اهداف بلند خودش نائل نیامد، بنابراین مسئله مهم پایگاه اجتماعی نظام دینی است، دو حکومت در اسلام خدمت به مردم و ایجاد عدالت تعریف شده و این مهم در حکومت امیرالمومنین (ع) به زیبایی پیاده میشود، چیزی که انقلاب ما را تهدید میکند همین مسئله است که ما عدالت اجتماعی و اقتصادی را نتوانیم و یا خدای ناکرده نخواهیم به درستی اجرا کنیم، ما اسلام آمریکایی که اشاره کردید صرفا اسلام سکولاری که فقط بخواهد دین را یک امر شخصی کند و وارد سیاست نباشد نیست، ممکن است در پوشش انقلاب اسلامی به قدرت برسد، ولی شعارهای انقلاب و ارزشهای انقلاب را به بازی بگیرد، داشتیم رئیس جمهوری که میگوید باید مانور تجمل برقرار کنیم، یا میگویند برای ایجاد توسعه طبیعی است که خیلی از مردم زیر چرخ زندگی له شوند در صورتی که درست نقطه مقابل فرمایش حضرت امام(ره) است، حضرت امام(ره) میفرمایند که ما مدیون پابرهنگان و مردم انقلاب کرده هستیم، میفرمایند من یک موی کوخ نشینان را به همه کاخ نشینها نخواهم داد، لذا وقتی عدالت اجتماعی برپا نشود و ما میبینیم مردمی که به این زیبایی وارد عرصه شدند و امام (ره) را یاری کردند آن وقت ما فضایی را ایجاد کنیم که یک عده بتوانند به نان و نوا برسند و مردم انقلاب کرده و مردم خوبی که امام (ره) فرمود در صدر اسلام زمان پیغمبر (ص) و امیرالمومنین (ع) مانند مردم ایران و تودههای میلیونی ایرانی نبوده است.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: حوزه های علمیه جمهوری اسلامی انقلاب اسلامی امیر المومنین حرکت اجتماعی جامعه اسلامی حضرت امام ره تشکیل حکومت بر مبنای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۹۱۶۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افشای کینه شاه از قم
رهبر نهضت اسلامی در اولین جلسه کلاس درس، بیتعارفتر و بیپردهتر از قبل مشت نفاق پهلوی و دشمنی عناصر رژیم با آشیانه روحانیت را باز و دشمنی نهادی و کینه عمیق دربار و دیوان پهلوی با اسلام و روحانیت را افشا کردند.
به گزارش ایسنا، فردا ۱۲ اردیبهشت شصت و یکمین سالروز سخنرانی امام خمینی (ره) در بدو شروع مجدد دروس حوزه علمیه قم پس از برگزاری چهلم شهدای مدرسه فیضیه و افشای علنی دشمنی رژیم پهلوی با روحانیون و شهر قم در سال ۱۳۴۲ است.
در پی مخالفت محمدرضا پهلوی با حضرت امام خمینی و سایر مراجع و علمای حوزههای علمیه و اصرار بر اجرای اصول انقلاب سفید، آیتالله العظمی سید روحالله موسوی خمینی در اعتراض به شاه در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۴۱ پیام کوتاهی از قم صادر کردند.
ایشان در این پیام تاکید کردند که «دستگاه حاکمه میخواهد با تمام کوشش، به هدم احکام ضروریه اسلام قیام کند که به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر میاندازد لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عج) جلوس میکنم و به مردم اعلام خطر میکنم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.»
امام یک هفته بعد در تاریخ ۲۹ اسفند همان سال در سخنانی که در جمع طلاب و مردم قم داشتند به تبیین انگیزههای مخالفت با تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی پرداختند و از خوابهای خطرناکی که رژیم در هتک حرمت احکام و شعائر دینی برای مردم دیده بود، سخن گفتند و با دعوت مردم و طلاب به فداکاری و پایداری، تاکید کردند: «من در کمین آنها ایستادهام.»
ایشان در پایان این سخنرانی بار دیگر نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند و خواستار برگزاری عزای سیاسی در نوروز شدند.
امام امت همچنین در نشستهای هفتگی و دیدارهایشان از مراجع تقلید و بزرگان حوزههای علمیه خواستند تا با ایشان همراهی کنند.
به دنبال این درخواست ۴۶ نفر از بزرگان و علمای تهران و قم با صدور اعلامیههای جداگانه با این درخواست امام همراه شدند و نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند.
مصادف شدن اولین روز نوروز ۱۳۴۲ با ۲۵ شوال ۱۳۸۳، شب شهادت امام جعفر صادق (ع) و برگزاری مراسمهای عزا در منزل برخی از بزرگان و علمای قم و منزل سایر شیعیان و دوستداران اهل بیت (ع) از یک سو و رنگ و بوی سیاسی گرفتن نوروز ۱۳۴۲ از دیگر سو، حال و هوای سال نوی ایرانیان را به کلی تغییر داد.
نوروز ۱۳۴۲ در شهر قم قدری متفاوتتر از سایر شهرهای ایران آغاز شد. دو مجلس عزا در دو محله معروف قم توسط دو مرجع عالیقدر شیعه برگزار شد. مجلس اول به میزبانی آیتالله سید روحالله موسوی خمینی در محله یخچال قاضی و مجلس دوم به میزبانی آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شد.
مسئله قابل تامل این بود که در آخرین روزهای اسفند ۱۳۴۱ به ساواک خبر رسید علما و طلاب قم و تبریز خود را آماده برگزاری مراسم عزای امام جعفر صادق (ع) رییس مذهب شیعه میکنند.
مدیران ارشد ساواک تصمیم گرفتند ماموران گارد را با لباس مبدل به این مدارس بفرستند و مانع برگزاری هر دو مجلس شوند.
گرامیداشت یاد و راه امام جعفر صادق (ع) در قم طبق رسمی بود که آیتالله عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم بنا کرده بود.
آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی به همین مناسبت بعدازظهر دو فروردین ۱۳۴۲ مجلس عزایی در مدرسه فیضیه قم برگزار کرد و مجلس عزا در آرامش در حال برگزاری بود. واعظان در رسای ظلم و ستمی که به امام باقر شده بود، سخن گفتند و جهت سخنانشان را به ظلم و ستم رژیم پهلوی و خوابی که برای ایران با اجرای اصلاحات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در قالب انقلاب سفید دیده بود، معطوف کردند.
ابتدا حجتالاسلام آلطه و بعد حاج انصاری قمی منبر رفتند و علیه نظام پهلوی سخن گفتند بعد از آن بود که مأموران شهربانی و گارد، مدرسه فیضیه را اشغال کردند و طلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
در آن روز تعداد زیادی از نیروهای انتظامی، امنیتی، کماندوهای ضد شورش و سربازان گارد شاهنشاهی با لباس مبدل در این مراسم حضور داشتند. عوامل رژیم که طبق دستورالعمل ساواک مامور بهم زدن مجالس وعظ را داشتند با ذکر صلواتهای بیموقع مجلس عزا را به تشنج کشاندند.
در هرج و مرج ناشی از بهم ریختن مجلس عزا، ماموران ساواک و شهربانی با دشنه، قمه و زنجیر به روحانیون، وعاظ و طلاب مدرسه فیضیه حمله و تعداد زیادی از آنان را مجروح کردند. آنان همچنین با سلاح گرم، طلاب را هدف قرار دادند که موجب شهادت یک نفر و مجروح شدن تعداد زیادی از آنان شد.
در میانه مراسم ماموران لباس شخصی ساواک و شهربانی قم در هماهنگی کامل شروع به بر هم زدن سکوت و نظم مجلس و درگیر شدن با طلاب جوان حاضر در مراسم و بعد ضرب و شتم آنان کردند.
با شدت عمل ماموران ساواک، نظامیان شهربانی قم با بیاهمیتی و بیحرمتی به مجلس عزا با چوب و باتوم طلاب جوان را کت زدند. ماموران طلاب ساکن در حجرههای طبقه بالای مدرسه فیضیه را از ایوانهای مشرف به داخل حیاط پرت کردند و کتابهای درس آنان را به همراه قرآن و کتابهای دعا در وسط حیاط آتش زدند.
در این هتک حرمت، شیخ اسماعیل حبیبی و آقای گلستانی از طبقه دوم فیضیه به پایین پرت شدند که چشمان و بدن حبیبی به شدت آسیب دید و دست و پای گلستانی شکست. علاوه بر اینها طلاب بسیاری مانند آقای قریشی مصدوم شدند. برخی طلاب مثل آقای قائمی با چوب و سنگ به مقابله با سربازان و ماموران مشغول شدند که ماموران آنان را بیشتر کتک زدند. وقتی این عده را به بیمارستان بردند، آن قدر زده بودند که بدنشان کبود شده بود.
درگیری ماموران شهربانی و ساواک تا ساعت ۷ بعدازظهر آن روز ادامه یافت. نظامیان لباسها، کتابها و بسیاری از لوازم و اثاثیه طلاب را در وسط صحن مدرسه آتش زدند.
بعد از حمله به فیضیه بسیاری از طلاب این مدرسه و دیگر مدارس دینی قم از ترس حملات بعدی، حوزههای علمیه را ترک کردند و این اتفاق موجب تعطیلی ۴۰ روزه مدرسه فیضیه و سایر مدارس دینی قم شد. علاوه بر آن فریضه نماز جماعت در مساجد تهران و شهرهای بسیاری به مدت یک هفته تعطیل شد.
افشاگریهای امامبا گذشت ۴۰ روز از غائله حمله مزدوران رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه، امام خمینی اولین جلسه دروس را در مسجد اعظم قم برگزار کردند.
ایشان در ارزیابی حوادث تلخ نیمه دوم سال ۱۳۴۱ و رویدادهای فاجعهبار ۴۰ روز ابتدایی سال ۱۳۴۲ در جمع طلاب و روحانیون حاضر در جلسه بیان کردند: «این سال برای روحانیت، بسیار بد سالی بود و از جهتی بسیار خوب سالی بود.
بد بود برای اینکه یک مملکتی که باید به دنیا معرفی بشود به اینکه مملکت صحیحی است، هیأت حاکمۀ درستی دارد، دستگاه عدالت دارد، دادگستری دارد، محاکم قضایی دارد، اقتصادش خوب است، زراعتش خوب است؛ یک مملکتی که باید به صلاح و به صحت معرفی بشود در جامعۀ بشر، معرفی شد به مرکز فساد و مرکز هر چیزی که شما بخواهید اسمش را بگذارید؛ از آن بدتر، بخواهیم بگوییم مثل زمان مغول است، نمیتوانیم همچو بی احترامیای به مغول بکنیم.
آنها یک جمعیتی بودند کفار و شاید مهدور میدانستند دم ما را و وارد شدند در مملکت برای گرفتن مملکت اجنبی، آن هم مملکتی که برخلاف مسلک آنها و دیانت آنها بود و کردند آن کارهایی را که کردند. اینجا در این قضایا، اینها مدعی اسلام هستند، مدعی ایمان هستند، مدعی تشیع هستند. در عین حال که با این ادعاها امرار روز میکنند و امرار حیات میکنند، کارهایشان همان کارهایی است که مغول باید انجام بدهد، چنگیز باید انجام بدهد.
در مراکز علمی میریزند، خون بچههای ۱۶-۱۷ ساله [را]میریزند، خراب میکنند مرکزهای علمی را، به علما اهانت میکنند، فحشهای ناموسی میدهند، در حبس میبرند، زجر میکنند، میکشند، میزنند، خونخواری میکنند؛ در عین حال نطق میکنند، اظهار اسلامیت میکنند، اظهار تشیع میکنند، اظهار کشف [و]کرامت میکنند. آنها دیگر نمیگفتند که ما شیعه هستیم؛ دشمن بودند با ما، در حال تعدی وارد شدند در مملکت ما. اینها با حال دوستی و ادعای دوستی، ادعای تشیع، بالاتر از تشیع، با این ادعاها این اعمال را انجام دادند و میدهند.
من [آنچه]به شما عرض کنم مطلبی نیست که مال این چند ماهه باشد؛ این یک مطلب ریشهدار است، مطلبی است که مال چندین سال پیش از این است، اگر نگویم چهل و چند سال پیش از این، لااقل ۲۰ سال پیش از این است که اینها نقشهشان این بود که قم نباشد.
قم موی دماغ بوددر زمان حیات مرحوم آقای بروجردی ـ رضوان الله علیه ـ هم نقشه این بود که ایشان نباشند و قم نباشد. قم را برای منافع خودشان مضر میدانند. قم لشکر حق است؛ جنود ابلیس، جنود حق را با مقاصد خودشان مخالف میدانند. در همان زمان ایشان هم، نسبت به ایشان تعبیراتی میشده است که من نمیتوانم در این منبر عرض کنم. همان وقت بوده است که، نقشۀ خارج این بوده است که قم نباشد تا ما هر کاری میخواهیم انجام بدهیم و یک نفس کش در مقابل ما صحبت نکند، حرف نزند، بحث نکند، ایراد نکند، اعتراض نکند.
اینها از همان زمان مرحوم آقای بروجردی، اگر نگویم از چهل و چند سال پیش از این، از زمان مرحوم آقای بروجردی این نقشه را داشتهاند، منتها با بودن ایشان میدیدند که مفسده دارد اگر بخواهند کارهایی را انجام بدهند. بعد از اینکه ایشان تشریف بردند به جوار رحمت حق تعالی؛ از همان اول شروع کردند به اسم احترام از مرکزی، کوبیدن این مرکز را؛ نه از باب اینکه حُبی به آن مرکز داشتهاند؛ به هیچ مرکزی از مراکز دیانت اینها احساس حُب نمیکنند؛ نه از باب اینکه به نجف علاقه داشتند، از باب اینکه قم را نمیخواستند.
قم موی دماغ بود، نزدیک بود به اینها، مفاسد را زود ادراک میکرد و کارهای اینها زود برش منکشف میشد. اینها قم را نمیخواستند منتها نمیتوانستند به صراحت لهجه بگویند: قم نه، میگفتند: نجف آره، مشهد آره؛ «در قم چیزی به نظر نمیخورَد» فهمیدند که چیزهایی به نظر میخورَد، چیزهایی به چشم میخورَد، چیزهایی به دهان میخورَد، به گوش میخورَد؛ فهمیدند که نه آن طور نبوده است. اینها از آن وقت نقشه کشیدند برای نابودی روحانیت و دنبالش نابودی اسلام و دنبالش نفع رساندن به اسرائیل و عمال اسرائیل.
از اول، مطلب اینطور بود، منتها در پرده بود؛ اعلان نکرده بودند مطالبشان را؛ گاهی اعلان میکردند، لکن مضمضه میکردند مطلب کفر خودشان را. بعد از فوت ایشان، ابتدائا یک نقشۀ شیطانی کشیدند و در بلاد ایران، آنجاهایی که من مطلع شدم، از مردم میخواستند التزام بگیرند به اینکه شما به فلان مرکز تلگراف کنید و انتخاب کنید فلان مرکز را؛ نه از باب اینکه علاقهای به آن مرکز داشتند، از باب اینکه این مرکز را نمیخواستند.
مردم اعتنا نکردند به آنها. [به]دنبال آن، نقشهها کشیده شد، دولتها سر کار آمد؛ نمیدانم به آن دولتها این پیشنهادها شد و قبول نکردند، یا اینکه نتوانستند این قدر بیشرافتی بکنند. شاید شریف بودند، عالِم بودند، دکتر بودند، مهندس بودند و نتوانستند با همۀ مراکز علم مخالفت کنند. تا اینکه منتهی شد به اینکه باید دولت، دولتی باشد که علم نداشته باشد، قدر علم را نداند، تا کلاس پنج بیشتر درس نخوانده باشد، آن هم در کرج تحصیل اجازه نامه با اعمال نفوذ کرده باشد، نداند معنای علم چه هست، نداند معنای دیانت چه هست، نداند نقش روحانیت در بقای این مملکت چیست، نفهمد مطالب را؛ سربسته و چشم بسته به او دیکته کنند و بگوید و نفهمد چه میگوید، و بکند و نفهمد چه میکند.
دیدیم که از اولی که این دولت بیسواد و بی حیثیت روی کار آمد، از اولْ اسلام را هدف قرار داد: در روزنامهها با قلم درشت نوشتند که بانوان را حق دخالت در انتخابات داده اند، لکن شیطنت بود؛ برای انعطاف نظر عامۀ مردم به آن موضوع بود که نظرشان به الغای اسلام و الغای قرآن، درست نیفتد؛ و لهذا، در اولی که اینجا ما متوجه شدیم و اجتماع شد و آقایان مجتمع شدند با هم برای علاج کار، توجه ما در دفعۀ اول منعطف شد به همان قضیه؛ بعد که مطالعه کردیم دیدیم آقا، قضیه، قضیۀ بانوان نیست، این یک امر کوچکی است؛ قضیۀ معارضه با اسلام است: منتخِب و منتخَب، مسلمان لازم نیست باشد، حَلْفِ (سوگند) به قرآن لازم نیست باشد، قرآن را میخواهیم چه کنیم؟
بعد که مصادف شدند با تودهنی از ملت مُسْلم، تأویل کردند حرفشان را به اینکه خیر، مراد ما از «کتاب آسمانی» قرآن است. ما هم ازشان پذیرفتیم؛ به حَسَب ظواهر شرع، لکن به مجرد اینکه اینها یک چند نفر عمله را دور خودشان دیدند و یک زنده باد و مرده باد را دیدند، باز همان مطالب خبیثشان را از سرگرفتند، همان مطلبی را که ابطال کرده بودند دوباره از سرگرفتند: دوباره تساوی حقوق مِن جَمیعِ الْجَهات. تساوی حقوق من جمیع الجهات، پایمال کردن چند تا حکم ضروری اسلام است، نفی کردن چند تا حکم صریح قرآن است. بعدش باز دیدند که مصادف شد با یک ناراحتیها و یک حرفها و یک چیزهایی؛ حاشا کردند؛ وزیرشان یک جا حاشا کرد، امیرشان یک جا حاشا کرد.
تنظیم است؛ لکن بعد از آنکه دیدند که خیلی فضاحت بار آمد [و]مردم ناراحت شدند، همان نوکرهای ارباب، به حَسَب واقع هم ناراحت شدند؛ وقتی دیدند [مردم]ناراحت شدند، گفتند: اکاذیب است. پروندهسازی خواستند ببکنند؛ پروندهسازیهای بچگانۀ مضحک بکنند.
این سال بد بود برای اینکه حمله به اسلام زیاد شد، حمله به قرآن زیاد شد؛ مراکز علم را کوباندند به حَسَب توهّم خودشان؛ بچههای ما را، عزیزهای ما را زدند، سرهایشان را شکستند، پاهایشان را شکستند، بعضی شان را کشتند، از پشت بامها انداختند. اگر اینها دهقانها بودند پس چرا این دستگاه انتظامیکمکشان میکرد؟ اینکه دیگر مخفی نبود؛ این را ۱۰۰ هزار جمعیت از توی خیابانها و از توی صحن و از توی مدرسه، خوب میدیدند که دستگاه شهربانی دارد کمک مستقیم میکند؛ این دهقانها را کمک میکرد بر ضد اسلام.
اگر راست میگویند که دهقانها بودند، پس چرا وقتی که مَرضای ما را بردند در مریضخانهها، شهربانی و [ساواک]فرستادند گفتند: دشمنهای اعلیحضرت را میبرید در مریضخانه؟ پدرتان را درمی آوریم، اینها باید بروند. اگر دهقانها بودند، به اعلیحضرت چه کار دارد؟ اگر کماندوها بودند و آنهایی که مربوط به خود ایشان است و از دستگاه خود ایشان هست، [آیا]با قول ایشان بوده، با فرمان ایشان بوده است و یا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع است، خوب بگویید ما تکلیفمان را با ایشان بفهمیم؛ خوب بفهمیم؛ خوب ما، طرفمان کی است؟ یک نفر است. اگر اینطور نیست، خوب بگویند تا ما بفهمیم که این کماندوها سرِخود آمدند؟! و همین طور بیخود بیخودی آمدند؟! یا سازمان امنیت اینها را آورد؟ یا شهربانیها آوردند؟ یا نخستوزیر امر کرد، یا فلان وزیر و فلان امیر امر کرد؟ خوب بگویند کی این کارها را کرده؛ چرا حاشا میکنند؟
... و، اما سال خوبی بود برای اینکه روحانیت ارزش خودش را به دنیا اعلام کرد؛ فهماند که آنکه صحبت میکند، باز روحانی است، آنکه ایستادگی میکند در مقابل ظلم و جور ظالم و جائر، باز حوزههای علمیه است؛ کتک میخورد، داد میزند، کشته میدهد، فریاد میکند، مدرسۀ فیضیه اش را خراب میکنند، اعتنا نمیکند، باز صحبت خودش را میکند؛ هر کاری سرش بیاورند، این صحبت میکند.
روحانیت موجودیت خودش را به همۀ عالَم اعلام کرد. پس بد بود، چون هیأت حاکمه، فضاحتِ ایران را در همه جا اعلام کرد؛ و خوب بود برای اینکه روحانیتْ حیثیت خودش را به عالَم معرفی کرد. فهماند به عالَم که ما آدمیم، روحانی هستیم ما. همهاش قضیۀ ذکر و دعا نیست؛ ما داد میزنیم، ما میگوییم نباید بکنید این کارها را، ما نصیحت میکنیم به شما.
من نصیحت کردم به شاه. فرستاد آدم آنجا؛ در آن اول امر، قبل از رفراندم، به وسیلۀ بهبودی به وسیلۀ پاکروان پیغام دادم به او، آقا! نکن این کار را، این رفراندم را نکن؛ این خوب نیست برای شما [که]این کار را بکنید، دست به این قانون نزن. اگر امروز ارسنجانی چهار تا رعیت را بیاورد برقصاند و بگویند: زنده باد؛ فردا چهار تا رعیت میآیند و میگویند: مرده باد!
نکن این کار را؛ صلاح نیست بکنی این کار را. گوش نکرد، دیدید چه جور شد. دو هزار نفر رأی نداشتند اینها، باقی اش زور بود. همه میدانند بازار تهران بسته شد که رأی ندهد، بازار قم بسته شد که رأی ندهد، سایر شهرستانها رأی ندادند؛ اینها دو هزار تا رأی آزاد بدون سرنیزه نتوانستند تهیه کنند....»